هندوانه

هندوانه

هندوانه

هندوانه

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر در مورد صبر و امید» ثبت شده است

شعر در مورد صبر ، خدا و چشم پوشی و امید + صبر بر مصیبت

پنجشنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۸، ۰۹:۳۴ ق.ظ

شعر در مورد صبر

شعر در مورد صبر , شعر در مورد صبر و تحمل , شعر در مورد صبر خدا , شعر در مورد صبر بر مصیبت , شعر در مورد صبر و بردباری , شعر در مورد صبر و شکیبایی , شعر در مورد صبر عاشق , شعر در مورد صبر و چشم پوشی , شعر در مورد صبر و امید

شعر در مورد صبر

با مجموعه شعر در مورد صبر خدا ، اشعاری زیبا در مورد صبر و استقامت و امید ، زیباترین شعر در مورد صبر بر مصیبت در سایت پارسی زی همراه باشید

اشعار صبر

 ای غم که حجاب صبر بشکافته ای

بی تابی من دیده و برتافته ای

شب تیره و یار دور و کس مونس نه ای

هجر بکش که بی کسم یافته ای

⇔⇔⇔⇔

 ماهیان را صبر نبود یک زمان بیرون آب

عاشقان را صبر نبود در فراق دلستان

⇔⇔⇔⇔

 با صبر تویی محرم روسخت تویی در غم

شمشیر زبان برکش وز صبر و سپر برگو

⇔⇔⇔⇔

 خامشی صبر آمد و آثار صبر

هر فرج را می کشد از کان بلی

⇔⇔⇔⇔

گر چه می‌دانم

که دشوار است صبر از روی دوست

چند روزی صبر خواهم کرد

گو دشوار باش

⇔⇔⇔⇔

صبر کن ای دل که صبر سیرت اهل صفاست

چاره عشق احتمال شرط محبت وفاست

مالک رد و قبول هر چه کند پادشاست

گر بزند حاکمست ور بنوازد رواست

⇔⇔⇔⇔

دردم فزود

و دست به درمان نمی‌رسد

صبرم رسید

و هجر به پایان نمی‌رسد

⇔⇔⇔⇔

 ای آنکه سپهر را پر از ابر کنی

وز لطف نظر به سوی هر گبر کنی

کردند تمام خانه های تو خراب

ای خانه خراب تا به کی صبر کنی

⇔⇔⇔⇔

جوانی‌ام

گوشه‌ی آغوش تو بود

لحظه‌ای صبر اگر می‌کردی

پیدایش می‌کردم

⇔⇔⇔⇔

عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم .

همان یک لحظه اول، که اول ظلم را میدیدم از مخلوق بی وجدان

جهان را با همه زیبایی و زشتی، به روی یکدگر، ویرانه میکردم

عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم

که در همسایه صدها گرسنه

چند بزمی گرم عیش و نوش میدیدم

نخستین نعره مستانه را خاموش آن دم ، بر لب پیمانه میکردم

عجب صبری خدا دارد !

شعر در مورد صبر

قول داده ام

هنگام شنیدن نام ات بی خیال باشم

از این قول در گذر

چرا که با شنیدن نام ات

صبر ایوب را کم دارم

برای فریاد نزدن

⇔⇔⇔⇔

 صبر را داد دل آواز، چو طاقت برسید

دم نزد، گویی ازان جانب عالم بوده ست

⇔⇔⇔⇔

هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم

نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم

به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم

شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم

⇔⇔⇔⇔

گفتی که تو را شوم مدار اندیشه

دل خوش کن و بر صبر گمار اندیشه

کو صبر و چه دل، کنچه دلش می‌خوانند

یک قطره‌ی خون است و هزار اندیشه

⇔⇔⇔⇔

 گر صبر دل از تو هست و گر نیست

هم صبر که چاره دگر نیست

ای خواجه به کوی دلستانان

زنهار مرو که ره به در نیست

⇔⇔⇔⇔

 رشته صبر مرا بگسسته است

زلف تو بس که کشایش کرده است

⇔⇔⇔⇔

 بر وعده مکن صبر که گر صبر نبودی

هرگز نرسیدی مدد از نیست بهستان

⇔⇔⇔⇔

گر بخون دل میسر آب ونانی شد مرا

در مقام صبر اینهم امتحانی شد مرا

عمر از پنجه گذشت و پنجه غم بر گلو

صبر را نازم شه صاحبقرانی شد مرا

⇔⇔⇔⇔

کسی که روی تو دیده‌ست حال من داند

که هر که دل به تو پرداخت صبر نتواند

⇔⇔⇔⇔

 همچو ذره در هوای مهر تو نیست

خسرو را دمی صبر و ثبات

شعر در مورد صبر خدا

باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش

بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش

ای دل اندربند زلفش از پریشانی منال

مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش

⇔⇔⇔⇔

 باد سر زلف او بجنبید

صد خرمن صبر جو به جو شد

⇔⇔⇔⇔

مرا ای بخت یاری کن

چو یار از دست بیرون شد

بده صبری درین کارم

که کار از دست بیرون شد

⇔⇔⇔⇔

 صبر طلب می کنند از دل شیدا

همچو براتی که بر خراب نویسند

⇔⇔⇔⇔

عشقت چو درآمد

ز دلم صبر بدر شد

احوال دلم

باز دگر باره دگر شد

⇔⇔⇔⇔

 باری نبود در دلم امشب نشان صبر

تا آن رونده باز به ویرانه که بود؟

⇔⇔⇔⇔

امروز صبرم تمام شد

توانستم دو گل را

از بوته های شمعدانی جدا کنم

دو گل را از بوته های شمعدانی جدا کردم

در لابلای صفحات کتاب گذاشتم

تا برای پیری ام اندوخته باشد

این صفحات کتاب با عقاید کهنه و پوسیده

در پیری به من کمکی نخواهد کرد

بیشتر بخوانید

شعر در مورد دلتنگی

شعر در مورد برف

شعر در مورد مادر

شعر در مورد پاییز

شعر در مورد افغانستان

  • باقر طیبی